قسمت آخر مقاله حجاب زن

اگر خانه داری ھمیشه شغلی زنانه بوده است نه مردانه نیز بر اساس ھمین حقیقت است زیرا این زن است که باید از عشق مرد نسبت به خود و لذا از خانه مرد پاسداری و نگهداری کند نه مرد و این پاسداری عشق و خانه به یک میزان در زن انجام می گیرد . زنی که در امر اول موفق باشد در خانه داری نیز زنی موفق است . زنی که دل مرد را از دست می دھد خانه مرد را نیز از دست داده است و باید در خیابان به دنبال دل دیگری و لذا خانۀ دیگری برای خود باشد و باز به ھمین سبب است که در طلاق این زن است که خانه را ترک میکند زیرا خانه ھر مردی جایگاه دنیوی دل اوست زنی که از دل مردی می رود باید از خانه مرد ھم برود واین قانونی از جانب خداست . زنی که خانه داری را تماماً آشپزی و رفت و روب و نظافت می داند نگاھی بسیار سطحی به این شغل ذاتی خود کرده است و اینکه چرا در طول تاریخ زنان از خانه داری منزجر شده اند به دلیل حرص و طمع زن در محبوبیت است که زن یک مرد را برای خود کافی ندانست . ھمین حرص و طمع زن را به بیرون از خانه کشاند تا مردان دیگری نیز برای خود بیابد اما این عمل زن باعث شد که او مرد خود را از خود منزجر کند و لذا خانه مرد را زندان خود بیابد . این ازحماقت زن بود که گمان میکرد اگر مردان بیشتری را عاشق بر خود کند احساس امنیت و آرامش خود را فزونی داده در حالیکه ظاھراً او بر کمیت افزود اما کیفیت را یعنی عمق و شدت عشق مرد را از دست داد و به ھمین دلیل روز به روز از خانه بیشتر منزجر شد و خانه داری را حقارت یافت .
زن تنھا در عشق مرد به خود است که خودرا آرام و آزاد و امن می یابد . ھر چه این عشق کاھش یابد احساس بی قراری و حقارت و اسارت بیشتر برای زن ایجاد می شود . آرامش و امنیت و آزادی برای زن حاصل محبوب بودن در نزد یک مرد است .
اگر دل مرد خانه ازلی زن بوده است پس تنھا در این خانه است که زن خود را آرام و امن و آزاد می یابد و اگر زنان امروزه بیش از ھر دورانی فریاد آزادی سر داده اند به این سبب است که سالهاست جایگاه ازلی خود را بواسطۀ تکبرات و ھوسبازیھا و حرص و طمع ھاي خود از دست داده اند و با اینکه زن امروز بیش از ھر دورانی در دنیا آزاد است اما این آزادی بیرونی لحظه ای به او قرار و آرامش نداد هر زنی که ھمسر خود را دوست دارد خانه آن مرد را نیز دوست دارد و با کار در خانه تمامی این محبت ومعنا کسب شده از ھمسر خود را به خانه بر می تاباند . به ھرحال سالهاست که مردان در خانه به اندازه زن کار می کنند اما ذات این کار کاملاً متفاوت از کار زن است زیرا کار مرد در خانه حامل ھیچ معنا ومحبتی نیست و تنها یکسری اعمال فیزیکی است که در خانه انجام می شود از ھمان دست که یک کارگرانجام می دھد . به ھمین دلیل مرد با تمام کاری که در خانه انجام می دھد ھیچگاه نمی تواند خانه دار باشد و یا از خانه پاسداری کند زیرا نگاه داری از خانه به معنای حراست و پاسداری از حریم زناشویی است . حریمی که در آن عشق و حرمت و وفا و تعهد وجود دارد و تنھا زن است که قدرت پاسداری از این حریم مقدّس را دارد نه مرد . این قدرت در ذات زن از جانب خدا نهاده شده است و به ھمین دلیل زنی که به ھمسر خود دل نمی دھد تمامی قداست این حریم را در ھم می شکند. این قداست نشأت گرفته از قداست عشقی است که بین زن و مرد از جانب خدا نهاده شده است و این زن است که باید از این حریم قدسی پاسداری کند و این تنھا وظیفه ای است که از جانب خدا برای زن معین شده است و تنھا شغلی است که زن در دنیا دارد و مابقی شغل ھا ی زن ، مشاغلی بر خلاف ذات وی است و به ھمین دلیل ھیچگاه آرامش را برای زن پدید نمی آورد و عموماً تن و روح را مستهلک و رنجور می سازد .

اینکه زن امروز اینچنین از خانه داری بیزار شده است که ھر رنج و استهلاک و خفت و خواری را دربیرون بر خانه داری تر جیح می دھد ، نشانگر این است که زن امروز تا چه حد از ذات خود بیگانه شده است . زیرا این آزادی یک دروغ ویک فریب است.
✓ برگرفته از کتاب دائرةالمعارف عرفانی _ جلد اول
« اثر استاد علی اکبر خانجانی »
دیدگاه ها (۰)

۶_ فلسفه زیر لحاف

۶_فلسفه زیر لحاف

قسمت دوم مقاله حجاب زن

۵_ حجاب زن

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط